۱۳۹۵/۱۲/۱۱


عادت دارد که وقتی می رود تره بار چندتا کیسه نایلون اضافی هم بردارد برای روز مبادا.پول یک کیسه سیب زمینی ، یگ کیسه پیاز قرمز ، چندتا فلفل دلمه ای را که از قبل آماده کرده است روی دخل می گذارد .یک بغل سبزی خوردن روزنامه پیچ هم گرفته است طبق معمول با چند دسته جعفری و تربچه اضافی ، می داند که خانمش سبزی خوردن را فقط بخاطر وجود آن دو می خورد.عادت دارند که غروب حوالی ساعت پنج و نیم هم رادیو آوا گوش دهند وهم بساط عصرانه شان پهن باشد ، بربری تنوری خشخاشی و پنیر لیقوان و گوجه ردیف شده و سبزی.سر ظهر که از تره بار برمی گردد خانه ، پرده ها تاب و تحمل آفتاب زمستان را که با نزدیک تر شدن  بهار حالا هر روز بعد از ساعت ده می آید پشت پنجره ، ندارند.پرده پذیرایی را کنار می زند.پرتوی آفتاب زمستانی خانه را فرا می گیرد.نیمی از فرش را پر می کند.آقای ج می رود در قسمت سایه خانه می نشیدند ،جوراب را از پایش در می آورد و بو می کند و به گوشه ای پرت.پایش را دراز می کند تا جایی که برسد به نور آفتاب.حالا خودش یک طرف است و پایش از زانو به پایین در آفتاب. جای جوراب که افتاده روی پایش را زیر گرما می مالد...