۱۳۹۶/۰۵/۰۵


این شب آویختگان را چه ثمر مژده ی صبح ؟

برچسب‌ها:

۱۳۹۶/۰۵/۰۴


فکر می کردم می شود سالها نشست در بندرگاه و طلوع آفتاب را نگاه کرد.من چه می دانستم این حس هم فنایی دارد.حالا که واقعیت مشت های پی در پی اش را در صورتم می کوبد میفهمم که اشتباه بود.

۱۳۹۶/۰۵/۰۲


هر نهضت بزرگی که به جوشش می‌آید، لایه نازکی از کف هم رویش جمع می‌شود

[ گیرنده شناخته نشد - كاترين كرسمن تيلور - بهمن دارالشفايی - نشر ماهی ]

برچسب‌ها: ,

۱۳۹۶/۰۵/۰۱

روزهای زیادی می آیند و می روند ولی زری همچنان تنهاست.نه آداب فضای مجازی را  بلد است که لااقل برای گذران وقت هم که شده بیاید و مثل همه ی همسن های خودش صبح تا شب در کانال های سلامت و روان تلگرام پرسه بزند نه حوصله اش را دارد.آبش با مدرنیته توی یک جوب نمی رود.دو رود سوا از هم اند.حتی تلفن همراهی را که مهسا برایش روز مادر خریده بود ، در قفسه ی کتاب گذاشته و اصلا هم یادش نمی کند.دلخوشی اش همین است که غروب بیاد حیاط را آب و جارو کند،همانطور با دامن مشکی بلندش گوشه ی حیاط بشیند تا بوی خاک و نم بپیچد در جانش.بعد اگر گاری دوره گردی بود آن اطراف یک بغل سبزی بخرد.سینی و چاقو را بیاورد بیافتد به جان سبزی ها.خردشان کند.بعدش هم سبزی قرمه را تفت دهد برای شام شب.عادت دارد قرمه سبزی را با سبزی تازه درست کند برای خودش و کسانی که نیستند.
برچسب‌ها:

۱۳۹۶/۰۴/۲۶


جاوید مگس های بی جان آخر فصل را توی هوا می گرفت و می برد بیرون، ولشان می کرد. گفتم:"چرا نمی کشیشان، این همه به خودت زحمت می دهی؟"
جاوید گفت:"خوشیمان را به رنج دیگران نمی خریم."

[ سال بلوا - عباس معروفی - نشر ققنوس - تهران ]

برچسب‌ها: , ,

۱۳۹۶/۰۴/۲۱


اینکه ما صدایش می کنیم زری از برای این است که خودش دوست دارد.از یک روزی به بعد هر جا زهرا خانم یا زهرا صدایش کردند گفت که زری , زری صدایم کنید.زری یک زن , یک همسر ,یک مادر ,یک بچه ,یک موخرمایی است, یک روزی هم دختر همسایه بود.حالا هم پیرزنی ست که در خانه ی دو طبقه ای ته بن بست سازگار زندگی می کند.چهار ماه بعد از اینکه مهسا دختر اولش به دنیا آمد از امجدیه به بن بست سازگار آمدند.با امروز نزدیک سی و یک سال خورده ای.سی و یک سال خورده ای که دو تولد,هزار غم ,چند دعوا,کمی قهر,فروان آشتی ,بارها شادی و یک مرگ داشت.حال هم تنهایی ای دارد که در حیاط ,در آشپزخانه ,در اتاق ,در راهرو ,در انباری کنار سرکه ی انگور هشت ساله می نشیند وبه پهنای صورت به زری مامان می خندد.

برچسب‌ها:

۱۳۹۶/۰۴/۱۴


صهیونیست از هیتلر نام برد و از پدرم پرسید که آیا این شخص به اعتقاد او آلمان را سست نمی کند؟ و پدرم در جوابش گفت: به هیچ وجه. من کشور خودم آلمان را خوب می شناسم. می دانم که قضیه هیتلر چیزی بیش تر از یک بیماری گذرا نیست. چیزی مثل سرخک است که با بهبود وضع اقتصادی کشور از بین خواهد رفت. واقعاً فکر می کنید که هم میهنان کسانی چون گوته و شیلر , کانت و بتهوون تسلیم این مزخرفات خواهند شد؟

[ دوست بازیافته - فرد اولمن - مهدی سحابی - نشر ماهی ]

برچسب‌ها: , , ,