۱۳۹۸/۰۲/۰۷

رد خون پاک می شود. ولی رد زخم نه.

۱۳۹۸/۰۱/۱۹

دلش مثل چینی بند خورده ای بود که حتی با یک تلنگر کوچک از هم می‌پاشید. برای همین از همه آدم ها عمیق فاصله می‌گرفت تا مبادا چینی بند خورده اش دوباره هزار تکه شود.

۱۳۹۸/۰۱/۱۸

ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگرخون باشی

۱۳۹۸/۰۱/۱۶

ما و تمام آدم هایی که هر روز از کنارشان رد می شویم، به آنها سلام می کنیم و با برخی شان چای می خوریم و گرم می‌گیریم، همه و همه هر روز بیشتر فردگرا می شویم. هر روز بیشتر خودمان را مرکز تمام خواسته هایمان و فکر‌هایمان می‌بینیم. دیگران هیچ. لااقل خودمان به خودمان رحم‌ کنیم.