بوی نان تافتون داغ سر سفره ی رنگین افطار مادر بزرگ
۱۳۹۶/۰۳/۰۵
Mrs. Hepburn: We don't care about money here.
Howard Hughes: That's because you have it.
[ The Aviator - Martin Scorsese ]
۱۳۹۶/۰۳/۰۴
اینکه گربه سیاه نحس است و بد یمنی می آورد را دقیقا نمی دانم در چند سالگی شنیدم ,ولی برای همان دوران کودکی ست. امروز صبح که از خانه بیرون زدم عَدل جلوی در خانه یک گربه سیاه روی سقف ماشینی نشسته بود , با همان چشمان سبزِ براقِ گردویی اش زل زده بود به من.تا آخر روز منتظر بودم که یک اتفاق عجیب و قاعدتا بد برایم بیافتد. نه تنها هیچ اتفاقی نیافتاد بلکه خیلی هم روز شاد و شنگولی بود.نه اینکه باور داشته باشم به این جور خرافات , نه . اعتقاد ندارم ولی در تمام روز انگار کسی از پشت سر بر شانه هایم می زد و می گفت که حواست باشد فلانی آن اتفاق بد همین نزدیکی هاست.در طول روز ذهنم تماما درگیر گربه سیاه ناشناس محله مان بود که معلوم نبود از کجا سر در آورده بود.
۱۳۹۶/۰۲/۲۰
دنیای موازی
امروز , من دست فروش خیابان حمرا بیروت هستم که بوی فَلافل داغ مطعم البیروت مستش کرده است.
۱۳۹۶/۰۲/۱۸
دنیای موازی
امروز , من پیش خدمت مو خرمایی دوک فیلیپوهستم.دوک عادت دارد بعد از صرف صبحانه قهوه لاته اش را در اتاق کارش بخورد.شیر را به اندازه ی کافی جوشانده ام ,سریع قهوه را سر هم می کنم دوک قهوه را داغ دوست دارد.پله های عمارت را یکی در میان بالا می روم. اتاق کارش در قسمت شمال غربی عمارت است. دقیقا پایین اتاق خواب من.قهوه را زیر دستمال کاغذی روی میزش گذاشتم.امروز هم مثل همیشه در حالی که سیگار برگ هاواناش اش را روشن می کرد بهم گفت:"گراتزی, امروز زیباتر شدید خانم رُزا بخصوص با این رژ جدیدتان".
۱۳۹۶/۰۲/۱۷
دنیای موازی
امروز ، من کودک نه ساله ای هستم در توتوری ژاپن که صبح خواب مانده و به مدرسه اش نرسیده ست.از قصد خودش را به خواب زد تا به مردرسه نرود.دلیلش هم همان سرگرمی دوران دبستان بچه ها ست. در مدرسه "کله کدویی" صدایش می کنند. الان هم همراه مادرش در راه مدرسه ست.خیره شده ست به کتاب سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتشِ هاروکی موراکامی که در دستان مادرش ورق می خورد.