۱۳۹۷/۱۲/۲۹

درست چند ساعت قبل از سال نود و هفت بد شانسی های عجیب و غریب من شروع شد و تا همین اسفند نود و هفت هم ادامه داشت. یکی از عجیب ترین سال‌هایی که داشتم را تجربه کردم.عجیب و بد. بد برای اینکه اتفاق های ریز و درشت نگذاشت آن طور که دلم می‌خواهد زندگی کنم. الان هم فقط با اینکه همه‌ی آن اتفاق ها شاید یک جور سر غیب بود به خودم امید می دهم تا لااقل کمی دلم صاف شود. از لحاظ "‏‎هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب" شاید. سال جدید را خودم می‌سازم تمام لحظاتش را. چرخ نود و هشت را خودم به کام خودم میچرخانم. و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم.