ما فریاد میزدیم: «چراغ! چراغ!»
و ایشان درنمییافتند.
و ایشان درنمییافتند.
سیاهی چشمِشان
سپیدی کدری بود اسفنجوار
شکافته
لایهبر لایهبر
شباهت برده از جسمیّتِ مغزشان.
سپیدی کدری بود اسفنجوار
شکافته
لایهبر لایهبر
شباهت برده از جسمیّتِ مغزشان.
گناهیشان نبود:
از جَنَمی دیگر بودند.
از جَنَمی دیگر بودند.
[ احمد شاملو - حدیث بیقراری ماهان - ۲۱ خردادِ ۱۳۶۷ ]