۱۳۹۶/۰۴/۲۱


اینکه ما صدایش می کنیم زری از برای این است که خودش دوست دارد.از یک روزی به بعد هر جا زهرا خانم یا زهرا صدایش کردند گفت که زری , زری صدایم کنید.زری یک زن , یک همسر ,یک مادر ,یک بچه ,یک موخرمایی است, یک روزی هم دختر همسایه بود.حالا هم پیرزنی ست که در خانه ی دو طبقه ای ته بن بست سازگار زندگی می کند.چهار ماه بعد از اینکه مهسا دختر اولش به دنیا آمد از امجدیه به بن بست سازگار آمدند.با امروز نزدیک سی و یک سال خورده ای.سی و یک سال خورده ای که دو تولد,هزار غم ,چند دعوا,کمی قهر,فروان آشتی ,بارها شادی و یک مرگ داشت.حال هم تنهایی ای دارد که در حیاط ,در آشپزخانه ,در اتاق ,در راهرو ,در انباری کنار سرکه ی انگور هشت ساله می نشیند وبه پهنای صورت به زری مامان می خندد.

برچسب‌ها: