از همان اول که خبر را شنیدم چیزی جز فرار از دیدن و شنیدن بیشتر درباره ی داستان پلاسکو به ذهنم نرسید.عمق فاجعه را حدس میزدم.برای همین نمی خواستم ببینم و بشنوم.غم چیره می شود این جور اوقات , فرار از غم چاره .کوتاهی مسئولینی که پیشگیری نکردند, مردمی که دنبال عکس و فیلم اند , آن مردکی که پشت خبرنگار ایستاده بود وگوشی بدست زنگ زده بود و میگفت که تلویزیون دارد نشانش میدهد , حماقت و حماقت , آتش نشانی که آوار محاصره اش کرده است , گریه و داد , تلاش و تلاش , آقایون شیک پوشی که فقط بعد از حادثه در صحنه اند و جلوی دوربین , سرمایه های سوخته , فضای مجازی ای که باز هم قدرت و نفوذش بر صدا و سیما چربید , ساختمانی که روزی نماد مدرنیته و حالا نماد غفلت آقایون , خانواده های در انتظار خبر سلامتی , آن شی گمنام و نامعلومی که پدافند هوایی در تلاش زدنش بود در آسمان های نزدیک پلاسکو , تهرانی که با یک فروریختن از هم پاشیده است , همه ی اینها از دیشب ذهنم را چنگ میزنند...
۱۳۹۵/۱۱/۰۱
از همان اول که خبر را شنیدم چیزی جز فرار از دیدن و شنیدن بیشتر درباره ی داستان پلاسکو به ذهنم نرسید.عمق فاجعه را حدس میزدم.برای همین نمی خواستم ببینم و بشنوم.غم چیره می شود این جور اوقات , فرار از غم چاره .کوتاهی مسئولینی که پیشگیری نکردند, مردمی که دنبال عکس و فیلم اند , آن مردکی که پشت خبرنگار ایستاده بود وگوشی بدست زنگ زده بود و میگفت که تلویزیون دارد نشانش میدهد , حماقت و حماقت , آتش نشانی که آوار محاصره اش کرده است , گریه و داد , تلاش و تلاش , آقایون شیک پوشی که فقط بعد از حادثه در صحنه اند و جلوی دوربین , سرمایه های سوخته , فضای مجازی ای که باز هم قدرت و نفوذش بر صدا و سیما چربید , ساختمانی که روزی نماد مدرنیته و حالا نماد غفلت آقایون , خانواده های در انتظار خبر سلامتی , آن شی گمنام و نامعلومی که پدافند هوایی در تلاش زدنش بود در آسمان های نزدیک پلاسکو , تهرانی که با یک فروریختن از هم پاشیده است , همه ی اینها از دیشب ذهنم را چنگ میزنند...