تو داری شروع به خواندن داستان جدید ایتالو کالوینو، شبی از شبهای زمستان مسافری، میکنی. آرام بگیر. حواست را جمع کن. تمام افکار دیگر را از سر دور کن. بگذار دنیایی که تو را احاطه کرده در پس ابر نهان شود. از آن سو، مثل همیشه تلویزیون روشن است، پس بهتر است در را ببندی. فوراً به همه بگو: «نه، نمیخواهم تلویزیون تماشا کنم!» اگر صدایت را نمیشنوند بلندتر بگو: «دارم کتاب میخوانم، نمیخواهم کسی مزاحم شود.» با این سر و صداها شاید حرفهایت را نشنیده باشند: بلندتر بگو، فریاد بزن: «دارم داستان جدید ایتالو کالوینو را میخوانم!
[اگر شبی از شبهای زمستان مسافری - ایتالو کالوینو - ترجمه ی لیلی خانم گلستان ]